Wp Header Logo 1640.png
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

*چرا زندگی مشترک شما این‌قدر کوتاه بود؟

ما همدیگر را دوست داشتیم که ازدواج کردیم اما بعد از ازدواج متوجه شدیم واقعا ادامه این زندگی زجر مداوم است.

*چطور با هم آشنا شدید؟

همکار بودیم. در محل کار آشنا شدیم. هر دو در یک شرکت خصوصی کار می‌‎کردیم. هر کدام در یک واحد مشغول بودیم. بعد از اینکه آشنا شدیم تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم.

*چقدر همدیگر را می‌‎شناختید؟

راستش خیلی همدیگر را نمی‌‎شناختیم. در حد محل کار همدیگر را می‌‎شناختیم ولی آنقدر همدیگر را دوست داشتیم که تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم.

*یعنی با هیجان ازدواج کردید؟

متاسفانه باید بگویم بله با هیجان ازدواج کردیم.

*خانواده‌ها موافق بودند؟

آنها گفتند اگر خودتان تصمیم گرفتید ما حرفی نداریم. البته مادرشوهرم خیلی موافق نبود. او ازدواج سنتی را ترجیح می‌‎داد.

*چرا؟

مشکل اصلی من و مانی این است که خانواده او خیلی سنتی فکر می‌‎کنند ولی خانواده من اینطور نیستند. خودم هم اینطور نیستم. مثلا اینکه ما باید هر تعطیلی به خانه مادر مانی می‌‎رفتیم. مراسم‌ها را حتما باید برگزار می‌‎کردیم. مانی هم اصرار داشت مادرش از او راضی باشد برای همین مو به مو همه چیز را انجام می‌‎داد.

*فکر نمی‌‎کنی از راه دیگری بشود این مشکل را حل کرد؟

نه. هیچ کاری نمی‌‎شود کرد. من دو سال است با مانی زندگی می‌‎کنم و همه این دو سال مانی در حال راضی نگه داشتن مادرش بوده است. ما نمی‌‎توانیم به این روش ادامه بدهیم. هرچقدر من تلاش کنم نمی‌‎شود چون مانی دلبستگی عجیبی به مادرش دارد. اما من جوان هستم و می‌‎خواهم دنبال آرزوهایم بروم. مانی مانع من می‌‎شود.

*همسرت به این جدایی راضی است؟

او هم قبول دارد اشتباه کردیم. بدون فکر ازدواج کردیم. بهتر است قبل از اینکه بچه‌ای داشته باشیم جدا شویم. با چنین وضعیتی مانی فقط می‌‎تواند با دختری از یک خانواده سنتی ازدواج کند.

*همسرت تلاش نکرده در زندگی مشترک بمانی؟

می‌‎دانم مانی خیلی ناراحت است. او روزهاست که گریه می‌‎کند. مانی بسیار پسر دوست داشتنی است اما چاره‌ای نداریم. بهتر است از همین حالا همه چیز را تمام کنیم.

source

sar-khat.ir

توسط sar-khat.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *