سرویس تاریخ «انتخاب»: احمد میرفندرسکی، آخرین وزیرخارجه حکومت پهلوی بود. او در دولت بختیار به سمت وزیرخارجه منصوب شد. او سابقه فعالیت در شوروی را داشت و در زمان جنگ اعراب و اسراییل نیز تلاشهای زیادی برای ارسال کمک از مسکو به سوی کشورهای عربی بر علیه اسراییل داشت. میرفندرسکی در کتابی با نام «دیپلماسی و سیاست خارجی در ایران» در گفتگو با احمد احرار خاطرات خود را بازگو کرده است. مطلب زیر، مصاحبه ضیا صدقی با احمد میرفندرسکی در پروژه تاریخ شفاهی هاروارد است که روزانه ساعت ۳ در بخش تاریخ انتخاب منتشر میشود.
مصاحبه با آقای احمد میرفندرسکی، در روز جمعه ۱۰ فروردین ۱۳۶۳ برابریا ۳۰ مارس ۱۹۸۴ در شهر پاریس – فرانسه.
س- آقای میرفندرسکی شما تخلیه ایران را از قوای روسیه بیشتر بخاطر تهدید آمریکا میدانید تا سیاست ماهرانه قوام ا السلطنه؟
ج – من هریدیدهی سیاسی را که تجزیه و تحلیل میکنم سعی میکنم تا آنجایی که اطلاعات و معلوماتم اجازه میدهد اطراف وجوانب قضیه را بسنجم. یک پدیده سیاسی، یک واقعــــه سیاسی با وجودی که بنظر میآید یک واحد باشد ولی مثل نور وقتی تجزیهاش بکنید نور سفید را رنگهای مختلف دارد. پدیدهی سیاسی را هم که بشکافید عناصر متشکل علل و انگیزههای مختلف دارد که اینها پهلوی هم وقتی قرار میگیرند مهم هستند واقعه را پیش میآورنــــــــــد ولی هر کدام به تنهایی بکشید بیرون از آن مجموعه مفهومی ندارد ولی دوباره برگردانید تو آن مجموعه این مفهوم پیدا میکند. تخلیه ایران انگیزههای فراوانی داشت. منتهـای مراتب این انگیزهها خوب به موقع با هم جمع شد. شخص لازم حضور داشت، زمینه لازم فراهم شده بود چه از طرف خودروسها چه از طرف غربیها و دنیا داشت میرفت بطرف اینکه هر کاری شوروی بخواهد بکند نباید به او اجازه داد. مخصوصا که ایالت متحده آمریکا دقیقاً تا چندین سال بعد قدرت نظامی درجه یک بودند و قدرت نظامی درحه دوی دیگری وجود داشت که شوروی بود هم طرازی در کار نبود. عرض کردم استالین شخص بسیار محتاطی بود وقتی که همه جوانب را سنجید دید بله رفتــــــــن به ماندن ترجیح دارد.
س – من از این نظراین سؤال را کردم برای اینکه من وقتی کتاب ترومن را خواندم در این مورد دیدم که آن چیزی را که واقعاً به آن میگویند تهدید آنچنان تهدیدی هم نبود. ایشان تنها به روسها گفتند که ما از حضور شما در آنجا خوشمان نمیآید.
ج – بله، درماه مارس ۱۹۴۶ یک نامه نوشتیم، یادداشتی به سفارت، رونوشت به سفارت شوروی در واشنگتن و عین یادداشت هم به وزارت خارجه شوروی از طرف سفیر شوروی در مسکو. فشارکلی بود، روسیه شوروی آنوقت یک آهن رو آتش داشت که ایران بود، یک آهن روآتش داشت که ترکیه بود، یک آهن روآتش داشت که یونان بود. یعنی میخواست از جنگ جهانی دوم تمام استفاده هایی هم که خیال میکرد میتواند بکند بکند، ولی اینجا بر میخورد به اتمسفر شدید بینالمللی. فراموش نکنید آغاز جنگ سرد دورهی خیلی سختی بود، حتی صحبت از جنگ با روسیه بود و روسیه توان جنگ دیگری را نداشت. عقل، تدبیر میکرد که از ایران بیرون بروند. البته در سیاست بن بستهایی هست که یک مرد باید خیلی در داخل مملکت صاحب اتوریته باشد تا بتواند بگوید این کار که کردیم اشتباه بود برگردیم. اقتف این یک شجاعت و بمراتب بیشتر قدرت میخواهد. دوگلی باید پیدا بشود تا به جنگ فرانسه والجزیره خاتمه بدهد. کس دیگری در این مدت نتوانست خاتمه بدهد. نقش قوام السلطنه قدر مسلم نقش درجه یک است. باز روی آن سیاست تعادل است. قوام السلطنه دشمن روسها به معنی کلمه نبود، قوام السلطنه طالب تمامیت ارضی ایران بود. طالب استقلال مملکتش بود ولی البته محمدرضاشاه هم بعنوان یک ایرانی وطن پرست بدون هیچ تردیدی فوقالعاده مایل به این تخلیه بود.
س – آقای میرفندرسکی تا آنجائی که من صحبت شما را راجع به تقاضای خرید نفت از جانب اتحاد شوروی فهمیدم این بود که شما فرمودید که تا آنجائی که شما حدس میزنید میبایستی که چنین تقاضائی داده شده باشد ولی شما از وجود چنین تقاضائی اطلاع ندارید. آیا حرف شما را من درست فهمیدم؟
ج – درست فهمیدید، درست فهمیدید.
س – آقای میرفندرسکی حالا برگردیم به آن زمانی که شما یعنوان سفیر کبیر ایران در مسکو عازم مسکو شده بودید چگونه شد که چنین پستی را به شما پیشنهاد کردند؟
ج – بنده عرض کردم وقتی که از سازمان ملل متحد در ژانویه ۱۹۶۳ برگشتم از دوره مجمع عمومیش وزیرامورخارجه وقت آقای عباس آرام که از روسای خیلی محبوب من بود و درزندگی ادا اداری من هم مؤثر بود به من مدیریت دوم سیاسی را پیشنهاد کرد. من هم قبول کردم. از ماه اوت ۱۹۶۲ دویادداشتی بین ایران و شوروی مبادله شده بود و این دو یادداشت مبنی براین بود که ایران پایگاهی برای استفاده علیه شوروی در ایران در خاک خودش به هیچ کشور خارجی نخواهد داد. این مسأله سالها مورد بحث بود. پایگاهی خارجیها در ایران به آن معنا نداشتند ولی هر چند صباح که روسیه میخواست روابط را تیره کند و قیل و قالی راه بیاندازد اراجیفی راجع به اینکه اینجا پایگاه دارند آنجا پایگاه دارند راه میانداخت و روابط متشنج میشد. یکی از حرکات دیگر هم این بود که آن نقاط متنازع فیــــــــــــه مرزی را انگولک میکردند و دو قدم میآمدند جلو ما میرفتیم، جلو آنها میآمدند جلو خلاصه آنجا را هم بیک نحوی شلوغ میکرد. این دوتا عامل بود که در سالهای سال موجب تشنج بین روابط ایران و شوروی میشد.
source