گزارش|
فوتبال به عنوان یکی از پرطرفدارترین ورزشها در ایران همیشه تحت تأثیرات تفکرات فنی سرمربیان بومی و خارجی قرار گرفته و از نظر جامعهشناختی ورزشی، میان واکنشهای مردم نسبت به عملکرد مربیان با نژادهای مختلف تفاوتهای عمیقی وجود دارد.
در فوتبال ایران همواره در دورههای مختلف، اختلاف نظری عمیق میان انتخاب سرمربی ایران یا انتخاب سرمربی خارجی در تیم ملی و تیمهای باشگاهی وجود داشته و عدهای بر این گمان هستند که حضور سرمربیان خارجی متوسط آوردهای برای فوتبال ایران ندارد و باید روی مربیان داخلی سرمایهگذاری کرد و نسلی جوان از مربیان داخلی به فوتبال وطنی تحویل داد در حالی که مخالفان این باور، اعتقاد دارند مربیان ایرانی در این سطح قرار نگرفتهاند که تغییری در روال رو به افول فوتبال در ایران بگذارند و استفاده از مربیان بومی، بازگشت به عقب است و تا حد ممکن باید از سرمربیان خارجی هر چند متوسط رو به پایین و با سن بالا استفاده کرد.
این عقیده به جایی رسیده که حتی عدهای پا را فراتر از این موضوعات گذاشتهاند و به این باور رسیدهاند که علاوه بر جذب مربیان خارجی، باید مدیران ورزشی خارجی نیز از کشورهای اروپایی یا حتی فوتبال ژاپن جذب کرد تا کاستیهای مدیریتی و فنی را تا حد زیادی در فوتبال ایران کاهش دهد و موجب رشد و توسعه فوتبال ایران با کمترین هزینه و ضرر ممکن شوند.
مربیان خارجی معمولاً با تجربیات نه چندان موفق در لیگهای دیگر به ایران دعوت میشوند که این موضوع در افزایش فشار بر روی آنها مؤثر است. علاوه بر آن، زمان زیادی سپری خواهد شد تا مربیان خارجی با فرهنگ و زبان ایرانیها آشنا شوند و بسیاری از فشارهای داخلی اعم از انتقادات هواداران، اهالی فوتبال یا حتی رسانههای منتقد را تا حد زیادی متوجه نخواهند شد و تمرکزشان بر روی تیمشان است که این موضوع ناخودآگاه و بسیار مفید است و تا ماههای اول حضورشان در ایران وارد بحثهای جنجالی و حاشیهای نمیشوند. همین مورد به خودی خود باعث میشود برخلاف مربیان ایرانی که ناخودآگاه درگیر این موضوع میشوند، تمرکزشان روی کار و مسائل فنی تیمشان باشد.
مردم معمولاً توقع دارند که مربیان خارجی بتوانند فرمولهای موفق فوتبال جهانی را به ایران انتقال دهند. بر خلاف آن، مربیان ایرانی بیشتر تحت فشار انتظارات عمومی و تاریخ فوتبال کشور خود قرار دارند و با هر اشتباه، آتش و شعلههای اشتباهات مربیان قبلی، آنها را تحتالشعاع عملکرد ضعیف خود قرار میدهد و در گیر و دار ثابت کردن خود به جامعه ورزش میشوند، موضوعی که بارها برای امیر قلعهنویی در تیم ملی رخ داده و این سرمربی نتوانسته از خود سکوت و بیاهمیتی نشان دهد و همچنان بر پاسخدهی به منتقدان خود اصرار فراوانی دارد و از این موضوع کوتاه نمیآید که در نهایت باعث به حاشیه رفتن تیم ملی و افت در تفکرات فنی این سرمربی ایرانی شده است.
هواداران فوتبال در مواجهه با ناکامی مربیان ایرانی واکنشهای تندتری نشان میدهند، زیرا عدم موفقیت آنها را به ناکامی ملی و فرهنگی تعبیر میکنند. البته از نظر جامعهشناختی ورزشی، مردم ایران در مواجه با اشتباهات مربیان داخلی اصلاً صبور نیستند و تا حد ممکن با واکنشهای تندی این موضوع را اعلام میکنند و قدر جامعه هدف کوچکتر باشد این موضوع کمتر احساس میشود و ممکن است یک مربی بومی در یک شهرستان کوچک در سطوح پایینتر فوتبال مانند لیگهای استانی یا حتی لیگ دسته دوم و سوم فوتبال از حمایت بیشتری از مردم و همدیاران خود برخوردار باشد، اما هرقدر جایگاه او و هزینهها بالاتر برود حساسیتها روی مربیان داخلی بیشتر میشود و مردم انتظار دارند در سطوح بالا یک مربی خارجی حضور داشته باشد چون اعتقادی به دانش مربیان ایرانی که در اکثر اوقات از مربیان خارجی پایینتر است، ندارند.
تفاوتهای فرهنگی، تاریخی و اجتماعی موجب شکلگیری واکنشها و برخوردهای متفاوت مردم با مربیان فوتبال ایرانی و خارجی میشود. هرچند که توانایی فنی مربیان خارجی در اکثر مواقع از مربیان داخلی بالاتر است، اما احساس احترام و انتظاری که نسبت به مربیان خارجی وجود دارد، به نوعی ناشی از جذابیت برندی است که فوتبال و مربیگری در عرصه جهانی به همراه دارد.
مربیان ایرانی معمولاً دارای درک عمیقی از فرهنگ و شرایط فوتبال منطقه و محلی هستند و اغلب از فلسفههای بازی سنتی و شناخت دقیق از شرایط داخلی تیم بهرهمند هستند و شناخت بسیار بیشتری از بازیکنان ایرانی دارند، اما از آن طرف مربیان خارجی معمولاً با کادری از دانش و تجربیات مفید و غنی به لیگهای مختلف وارد میشوند و اغلب به تکنیکهای پیشرفته و سبکهای مدرن بازی و خط مشی مثبت گرایش دارند و حتی در نحوه ارتباطگیری و روانشناسی ورزشی نسبت به مربیان داخلی، در سطح بسیار بالاتری هستند که به هیچ وجه قابل مقایسه با مربیان داخلی نیستند. اکثر مربیان داخلی تعصب فراوانی روی عقاید خود دارند و هیچگونه انعطافی در تغییر تاکتیکهای آنها و حتی تلاش برای بروزرسانی دانش خود از سوی آنها دیده نمیشود و معمولا اکثر سرمربیان نامدار ایرانی برای عدم حضور در دورههای دانشافزایی و کارگاههای سرمربیان خارجی گارد دارند و شان خود را فراتر از حضور در دورههای آموزشی میدانند!
مربیان ایرانی ممکن است با چالشهای فرهنگی و ارتباطی بیشتری مواجه شوند، به ویژه هنگامی که با بازیکنان نسل جدید کار میکنند. مربیان خارجی معمولاً استفاده از زبان انگلیسی یا زبان محلی را در ابتدا سخت میدانند، اما با توجه به تجربیات جهانی خود در سازگاری و ارتباط برقرار کردن با بازیکنان و مدیریت بحران، توانایی بالایی در این زمینه دارند. مردم و اهالی ورزش در برخورد با مربیان ایرانی و خارجی تفاوتهای مشهودی را از خود نشان میدهند. مربیان ایرانی اغلب با انتقادهای سختتری مواجه میشوند، به ویژه اگر نتایج تیم رضایتبخش نباشد. عواملی مانند توقعات اجتماعی و تاکید بر موفقیتهای داخلی میتواند فشار بیشتری به مربیان ایرانی وارد کند.
اما از آن طرف مربیان خارجی، با وجود عملکرد کیفی مشابه یا حتی ضعیفتر، غالباً با تساهل و ملایمت بیشتری از سوی طرفداران تیمشان روبهرو میشوند. این موضوع به جذابیت و مرغوبیت برند مربی خارجی و تجربیات بینالمللی آنها مربوط میشود. از نظر جامعهشناختی، واکنشهای مردم نسبت به مربیان خارجی و ایرانی تحت تأثیر عوامل بسیاری است که فرهنگ و تبلیغات و حتی رسانههای ورزشی را نیز دربر میگیرد. در جامعه ورزشی ایران، جذب و خاص بودن برند خارجی همواره مورد توجه بوده است. فوتبال به عنوان یک میدان بینالمللی، احساس مرتبط بودن و موفقتر بودن از دیگر کشورهای موفق را در مردم آن کشور ایجاد میکند و فوتبال ایران علاوه بر اینکه بازیکنان احساسی با روحیات خاص به خود را دارد که سرمنشا آن مرتبط به فرهنگ و قومیتهای مختلف در ایران است، تماشاگران و هواداران خاص خود را دارد که تفاوتهای عمیقی نسبت به تماشاگران فوتبال در کشورهای اروپایی یا حتی کشورهای عربی در خاورمیانه دارند.
چرا قلعهنویی و مربیان داخلی حتی در صورت کسب نتیجه در میان هواداران فوتبال ایران محبوب نمیشوند؟
محبوبیت یا عدم محبوبیت مربیان در فوتبال ایران به عوامل پیچیدهای بستگی دارد. برای بهبود وضعیت، مربیان داخلی باید به روز شده و خود را با تغییرات ذهنی و فرهنگی جامعه مطابقت دهند. همچنین، تقویت ارتباط با رسانهها و پذیرش انتقادات سازنده میتواند به افزایش محبوبیت آنها کمک کند. در نهایت، توجه به نکات روانشناختی و اجتماعی در بهبود تصویر مربیان در جامعه فوتبالی ایران امری ضروری به شمار میآید. زمانی که یک مربی با یک مجری مطرح تلویزیونی درگیر میشود ناخودآگاه خود را در جامعه منفور میسازد و در پی آن منتقدان خود را در قشر عامه نیز افزایش میدهد و حتی در صورت کسب نتیجه، آن رفتار غلط و زشت او در ذهن و ضمیرناخودآگاه فرد باقی میماند. میل به دیده شدن مربیان ایرانی به هر طریق و از هر شیوه جنجالی یکی از معضلات مربیان در فوتبال ایران است.
تحلیل محبوبیت مربیان داخلی و خارجی در فوتبال ایران، موضوعی پیچیده است که به عوامل متعددی از جمله چالشهای فرهنگی، انتظارات اجتماعی و رفتارهای روانشناختی مرتبط است. Context Cultural و تفاوتهای تاریخی یکی دیگر از عوامل آن است. ایران دارای یک سابقه غنی از فوتبال است که ریشههای اجتماعی و فرهنگی عمیقی دارد. فوتبال به عنوان یک زبان مشترک در ایران شناخته شده و میلیونها هوادار را به خود جذب کرده است. در این زمینه، محبوبیت مربیان میتواند به شدت تحت تأثیر نگرشهای فرهنگی و اجتماعی قرار گیرد. هر چه سالها جلوتر میرود و فعالیتهای اجتماعی و رسانهای بیشتر میشود، محبوبیت نسلهای گذشته فوتبال، بیشتر و نسلهای فعلی منفورتر میشوند و مردم از مربیان فوتبالی انتظار دارند اولویتشان کارنامه آنها باشد نه جنجالهای رسانهای و یا حتی تغییرات متعدد در نگرش و اندیشههای سیاسی آنها با توجه به منافع و مباحث مالیشان!
مربیان خارجی معمولاً به دلیل تجربیات فراملی خود مورد توجه قرار میگیرند. این تجربه نه تنها شامل دستاوردهای ورزشی بلکه شامل شناخت محیطهای فرهنگی متفاوت و مدیریت فشارهای اجتماعی است. برعکس، مربیان داخلی که به دلیل عدم تجربه در عرصههای بینالمللی و محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی به چالشهایی در جذب محبوبیت روبهرو هستند و هنوز در کوچکترین موضوعات رسانهای و روابط عمومی نیز مشکل دارند.
مربیان موفق فوتبال ایران، از منظر روانشناسی ورزشی باید با ویژگیهای شخصیتی مثبتی مانند انعطافپذیری، توانایی برقراری ارتباط مؤثر و گوش دادن به نظرات دیگران آشنا باشند. امیر قلعهنویی و دیگر مربیان داخلی در این زمینه با کاستیهای جدی روبرو هستند و به هیچ وجه از موضعهای خود کوتاه نمیآیند و سوابقی از گذشته آنها در جنجالهای تاریخی فوتبالی در ذهن مخاطب باقی مانده است. عدم پذیرش نقد و توفیق در تعامل با رسانهها یکی از عوامل کاهش محبوبیت امیر قلعهنویی است. از منظر روانشناسی ورزشی، مربیانی که قادر به پردازش و استفاده صحیح از نقدها هستند، معمولاً در محیطهای کاری خود موفقتر عمل میکنند. این امر به تقویت و بهبود فرآیندهای تصمیمگیری و تعامل با بازیکنان و هواداران منجر میشود.
اشتباهات استراتژیک مربیان ایرانی و عدم نوآوری و پافشاری بر عقاید قدیمی یک موضوع مهم در منفور شدن مربیان داخلی است. بسیاری از مربیان داخلی به تکرار روشها و تکنیکهای قدیمی و عدم نوآوری در شیوههای تدریس و تمرینات میپردازند. این امر میتواند منجر به بیعلاقگی جامعه فوتبالی و عدم جذب هواداران شود. رسانهها نقش کلیدی در شکلدهی محبوبیت مربی دارند. ارتباط ضعیف یا عدم اعتماد به رسانهها میتواند موجب کاهش فرصتها برای ارتباط مثبت با هواداران و افزایش انزوا گردد. رسانهها به عنوان پل ارتباطی میان مربی و تماشاگران عمل میکنند و انتقادهای سازنده میتواند به بهبود عملکرد مربی منجر شود.
مربیان خارجی معمولاً با کولهباری از موفقیتهای بینالمللی وارد بازار فوتبال ایران میشوند و این شانس را دارند که خدمات خود را در محیطهای چالشبرانگیز اثبات کنند. موفقیت آنها در بالا بردن تیم و استفاده از تکنیکهای نوین روانشناسی ورزشی و ارتباط با رسانهها موجب جذب توجه و محبوبیت بیشتر میشود. اکنون پیتسو موسیمانه محبوبیت بسیار بیشتری نسبت به خوان کارلوس گاریدو در رسانهها و میان تماشاگران و اهالی فوتبال دارد آن هم به خاطر تعامل و فروتنی که در برخورد با عامه مختلف مردم به خرج داده و در کوچکترین موارد نیز مورد توجه اهالی فوتبال قرار گرفته است.
از نوع پوشش ساده موسیمانه در کنار زمین مستطیل سبز تا قبول درخواست سلفی با هواداران کم سن و سال فوتبال تا برخورد بسیار محترمانهتر در نشستهای مطبوعاتی و حفظ صلابت خود در تیم همه اینها عواملی هستند که او را حتی با گاریدو که دیگر سرمربی خارجی فوتبال ایران است متمایز میکند. حتی اگر یک سرمربی خارجی در این نوع رفتارها کمصبری به خرج دهد به همان اندازه و شبیه به مربیان داخلی رو به افول و طرد شدن حرکت میکند و کوچکترین تصمیمات فنی او نیز مورد بازخورد قرار میگیرد حالا میخواهد یک تغییر کوچک باشد یا کنار گذاشتن سروش رفیعی از لیست تیم! مربیان خارجی گاهی به سبب تنوع فرهنگی و تجارب بسیار بالا، میتوانند به راحتی با هواداران ارتباط برقرار کنند و مورد استقبال قرار گیرند. هواداران ممکن است بخواهند تجربههای تازهتری نسبت به مربیان داخلی که از مکتب فوتبال ایرانی آمدهاند، داشته باشند و گاها مقابل رفتارهای عجیب قلعهنویی و اصرارِ دروغ او بر جوانگرایی که برخلاف گفتههایش تیم ملی ایران، دومین تیم ملی پیر جهان است، واکنشهای تندی نشان میدهند.
همین موضوع باعث میشود سرمربی تیم ملی تمرکز خود را بر حواشی بگذارد در صورتی که به راحتی میتواند از یک کارشناس برنامه تلویزیونی عبور کند و با صبوری واکنشی نشان ندهد و به قول بسیاری از پیشکسوتان و بزرگان فوتبال، عملکرد و تسلط خود بر تیم ملی را در زمین فوتبال و بازیهای تیم ملی نشان دهد، گرچه تیم ملی در نیمههای اول بسیار خوب عمل میکند و در نیمههای دوم بسیار بد و این موضوعی نیست که سرمربی تیم ملی آن را توجیه کند یا یک رسانهای از آن انتقاد نکنند. در فوتبال همه حق انتقاد دارند حتی عادیترین شهروندی که فوتبال بازی نمیکند و این موضوعی است که مربیان ایرانی باید آن را در باورهایشان جای دهند. بر خلاف قلعهنویی، کارلوس کیروش با وجود رفتارهای نزدیک به ایرانیها با برخی از عوامل رسانه ارتباط خوبی داشت و همانها او را کمک کردند تا برخی از ضعفهای این سرمربی نامدار و موفق عیان نشود. این معضل تنها در فوتبال وجود ندارد، در فوتسال و وحید شمسایی هم دیده میشود و با یک سرچ ساده در رشتههای مختلف، این واکنشها و تفاوتهای فرهنگی در محبوب بودن یا منفور بودن سرمربیان داخلی و خارجی عیان میشود.
انتهای پیام/
source