آیا گاهی با خود فکر میکنید که درگیر عشق شدهاید یا صرفاً شهوترانی؟ آیا احساس میکنید که این شیفتگی و وسواس نسبت به یک نفر، نشانه عشق است یا نوعی اعتیاد؟ آیا در رابطهای ناسالم باقی ماندهاید چون واقعاً عاشق هستید، یا به آن رابطه وابسته شدهاید؟
شیمی مغز
جذب اولیه، باعث ترشح انتقالدهندههای عصبی و هورمونهایی میشود که هیجان دلباختگی و میل شدید به نزدیکی و رابطه جنسی را برمیانگیزند. این مواد شیمیایی، همراه با ساختار روانی و هیجانی ما، میتوانند باعث شوند واقعیت را نادیده بگیریم و طرف مقابل را بیش از حد ایدهآل جلوه دهیم. خیالپردازی درباره او، میل ما به بودن در کنارش را بیشتر میکند. این حالت، تا زمانی که زندگیمان را مختل نکند، طبیعی است.
شهوت
وقتی رابطهای صرفاً مبتنی بر شهوت باشد، تمایلی به گذراندن وقت با یکدیگر خارج از رابطه جنسی نداریم. حرفزدن درباره مسائل واقعی زندگی برایمان جذاب نیست، حتی شاید نخواهیم شب را با طرف مقابل بگذرانیم. خیالپردازیها بیشتر جنبه جنسی دارند یا بر ظاهر و بدن طرف مقابل متمرکزند. ما علاقهای به درک نیازهای عاطفی طرف مقابل نداریم – چه در اتاق خواب و چه بیرون از آن.
رابطه جنسی هورمونی به نام اُکسیتوسین آزاد میکند که بهعنوان «هورمون عشق» شناخته میشود و باعث میشود بخواهیم با شریکمان پیوند عاطفی ایجاد کنیم. اما با گذر زمان و آشنایی بیشتر، ممکن است بخواهیم رابطه را ادامه دهیم – یا نه. در این مرحله، عوامل شیمیایی مغز، سبک دلبستگی و مسائل روانشناختی ممکن است باعث شوند درگیر وابستگی یا «اعتیاد عشقی» شویم؛ حالتی که شبیه عشق به نظر میرسد، اما در واقع از نیاز به تجربه هیجان برای گریز از ترس طرد، افسردگی یا عزت نفس پایین ناشی میشود.
اعتیاد به رابطه
هیجان و اشتیاق ممکن است با رازآلود بودن، غیرقابل پیشبینی بودن یا در دسترس نبودن شریکمان شدت بگیرد. ممکن است همچنان به او دلبسته بمانیم و حتی بیشتر مشتاقش شویم، اما در عین حال، ناراحتی و نارضایتیمان هم افزایش یابد. به جای تمرکز بر این ناراحتیها، میل شدید به بودن در کنار او بر ما غالب میشود حتی وقتی با ویژگیهای نگرانکنندهای مانند دروغ، خشم، اعتیاد، مشکلات حقوقی یا مالی مواجه میشویم.
با وجود این نشانهها، همچنان در رابطه باقی میمانیم و به صدای عقلمان گوش نمیدهیم. بهتدریج، نگرانیها و تردیدهایمان را پنهان میکنیم و برای حفظ رابطه، به رابطه جنسی، خیالپردازی و عاشقپیشگی پناه میبریم. ممکن است از روی دلسوزی بخواهیم شریکمان را «نجات دهیم» یا دوباره تبدیلش کنیم به همان تصویری که روز اول «دلمان را برد». اینها همگی نشانههای اعتیاد هستند.
برخلاف عشقهای سطحی یا عشق دروغین، عشق واقعی نیاز به نمایشهای پرزرق و برق ندارد. آرامش و ثباتی که در دل این رابطه وجود دارد، خود بهترین نشانهی اصالت آن است.
شناخت نشانههای عشق واقعی میتواند به ما کمک کند تا از روابط آسیبزا دوری کنیم و عشق حقیقی را در زندگی خود پرورش دهیم. در نهایت، پاسخ به سوال عشق واقعی چیست، در فهم این نکته خلاصه میشود: عشق واقعی، دعوتی است به یک سفر مشترک، نه یک تملک یا تصاحب. سفری که در آن، هر دو نفر به بهترین نسخهی خود تبدیل میشوند.
نشانه های عشق واقعی تنها در احساسات لحظهای خلاصه نمیشوند؛ بلکه روانشناسان معتقدند عشق پایدار و اصیل، بر پایه سه عنصر کلیدی شکل میگیرد: صمیمیت، شور و اشتیاق، و تعهد. این سه پایه که توسط روانشناس معروف رابرت استرنبرگ مطرح شدهاند، در قلب مفهوم عشق واقعی قرار دارند. در یک رابطه عاشقانه واقعی، طرفین نه تنها از بودن کنار هم لذت میبرند بلکه رشد یکدیگر را نیز ارج مینهند. احساس امنیت، صداقت، ارتباط مؤثر، درک متقابل، و احترام به استقلال شخصی از جمله علائم عشق واقعی در روانشناسی هستند.
همچنین، روانشناسی عشق تأکید دارد که علاقه حقیقی، با مسئولیتپذیری و پایداری در سختیها سنجیده میشود، نه فقط در لحظات شاد. اگر احساس میکنید فرد مقابلتان به نیازهای عاطفیتان پاسخ میدهد، اشتباهات خود را میپذیرد، و ارتباطش با شما از عمق روح برخاسته، احتمالاً با یکی از بهترین نمودهای عشق واقعی روبرو هستید.
با این حال، شهوت میتواند به عشق واقعی هم منجر شود وقتی با شریک جنسیمان ارتباط عمیقتری پیدا کنیم و او را بهتر بشناسیم. شهوت همیشه از بین نمیرود؛ برخی زوجها حتی بعد از دههها زندگی مشترک، همچنان زندگی جنسی پُرشوری دارند. اما عشق واقعی مستلزم آن است که فردیت شریکمان را بشناسیم و او را همانطور که هست، دوست بداریمنه آنگونه که آرزو داریم باشد.
در رابطه سالم، اعتماد شکل میگیرد و صمیمیت عمیقتر میشود. به جای تلاش برای تغییر دادن طرف مقابل، او را میپذیریم. میخواهیم وقت و زندگیمان را با هم شریک شویم – حتی مشکلات، دوستان و خانوادهمان را. خوشحالی و احساسات او برایمان مهم میشود، و برای آیندهای مشترک برنامهریزی میکنیم. اگر همچنان اشتیاق جنسی وجود داشته باشد، خوششانسیم که هم عشق داریم، هم شهوت.
یکی از مهمترین تفاوتهای عشق واقعی و عشق دروغی در میزان پذیرش واقعیتهاست. در عشق واقعی، افراد یکدیگر را با تمام ضعفها و کاستیها میپذیرند، بدون تلاش برای تغییر یا کنترل طرف مقابل. اما در عشق دروغی، همواره نوعی تلاش برای قالببندی یا تغییر دیگری به چشم میخورد. نکتهای که نباید فراموش کرد این است که عشق واقعی از نظر روانشناسی شامل تعهد پایدار است. حتی در لحظاتی که احساسات کمرنگ میشوند، عشق واقعی همچنان بر پایهی وفاداری و تصمیم آگاهانه برای ادامه رابطه ادامه مییابد.
در مقابل، عشق دروغی به محض روبرو شدن با چالش یا سختی، فرو میپاشد. درک تفاوتهای بین عشق واقعی و عشق دروغی به ما کمک میکند تا انتخابهای سالمتر و رابطههای موفقتری بسازیم. اگرچه شناخت این تفاوتها همیشه ساده نیست، اما توجه به نشانههای روانشناختی عشق واقعی میتواند چراغ راه ما در مسیر عشق ورزی اصیل باشد.
عشق همراه با اعتیاد
عشق و دلبستگی ناسالم ممکن است همزمان وجود داشته باشند و تشخیصشان از هم دشوار باشد. در اعتیاد، معمولاً طرف مقابل را ایدهآل میکنیم و با میل خودمان برای او فداکاری میکنیم. وقتی اختلافها و مشکلات جدی را نادیده میگیریم یا توجیهشان میکنیم، در واقع شخص مقابل را بهطور کامل نمیبینیم و دوست نداریم. انکار، یکی از نشانههای اعتیاد است و باعث میشود به رابطهای ماندگار بچسبیم. مواجهه با واقعیت، در ما تضاد درونی ایجاد میکند، چرا که زیرِ اعتیاد، ترس از پوچی و تنهایی نهفته است. بههمین شکل، وقتی تمرکز اصلیمان بر این است که شریکمان چه احساسی به ما دارد یا چطور ما را حس میکند، عشقی که تجربه میکنیم، در واقع نوعی وابستگی خودمحور و مبتنی بر نیازهای کُدپندنت است.
دو مسیر متفاوت عشق
روابط سالم و روابط اعتیادگونه، مسیرهایی کاملاً متفاوت دارند. در روابط سالم، افراد «در عشق نمیافتند» بلکه «در عشق رشد میکنند». این افراد کمتر تحتتأثیر ترسها و نیازهای ناهشیار قرار میگیرند.
روابط اعتیادگونه
جذب شدید اولیه – همراه با اضطراب
ایدهآلسازی طرف مقابل – نادیدهگرفتن تفاوتها
افتادن در «عشق» و تصمیمات شتابزده
شناخت واقعی از یکدیگر آغاز میشود
احساس ناامیدی و دلزدگی
چسبیدن به تصویر خیالی عشق
تلاش برای تغییر طرف مقابل تا شبیه ایدهآل اولیه شود
احساس خشم، رنجش و دوستنداشتهشدن
دو مسیر متفاوت عشق سالم و اعتیاد آور
شروع جذب و دوستی – همراه با احساس آرامش
رشد تدریجی علاقه با شناخت واقعی طرف مقابل
پذیرش تفاوتها (یا پایان رابطه اگر ناسازگاری زیاد باشد)
شکلگیری تدریجی عشق واقعی
تصمیم آگاهانه برای تعهد
سازش بر سر نیازها و خواستهها
عمیقتر شدن عشق و پذیرش واقعی یکدیگر
احساس حمایت و دوستداشتن متقابل
نشانههای اعتیاد به رابطه
اعتیاد به رابطه میتواند شامل اعتیاد به رابطه جنسی، عاشقپیشگی، وابستگی هیجانی و عشق باشد. شهوت، عشق و اعتیاد میتوانند با هم همپوشانی داشته باشند.
وقتی بهبود پیدا میکنیم، میتوانیم تشخیص دهیم که آیا هنوز عشق باقی مانده یا نه. حتی ممکن است از یک رابطه ناسالم جدا شویم و همچنان آن فرد را دوست بداریم. اما برخی نشانهها کاملاً روشناند:
عشق در نگاه اول ممکن است ناشی از بسیاری عوامل باشد، اما عشق واقعی نیست و میتواند زنگ خطری باشد. عشق زمان میبرد.
رابطه جنسی با غریبهها یا داشتن شرکای متعدد جنسی از نشانههای اعتیاد جنسی است.
رفتارهای وسواسی و کنترلنشده مانند رابطه جنسی اجباری، تعقیب کردن، جاسوسی، تماس یا پیامهای مکرر نشانه اعتیاد هستند.
نادیده گرفتن مرزهای شریک عاطفی، سوءاستفاده، کنترل یا دستکاری او (حتی به شکل لطف یا فداکاری زیاد) از علائم وابستگی ناسالم و اعتیاد هستند.
استفاده از رابطه یا رابطه جنسی برای پر کردن احساس پوچی، خشم، شرم، اضطراب یا افسردگی نشانه اعتیاد است.
جایگزین کردن صمیمیت واقعی و آسیبپذیری با عشقورزی اغراقشده یا «بمباران عشقی» یکی از نشانههای اعتیاد است.
باقیماندن در یک رابطه دردناک به دلیل ترس از تنهایی یا طرد شدن نشاندهنده اعتیاد است، نه عشق.
ناتوانی در تعهد به رابطه یا ماندن در کنار کسی که از نظر عاطفی در دسترس نیست، نشانه ترس از صمیمیت و یکی از علائم اعتیاد است.
اعتماد بیش از حد یا بیاعتمادی مفرط، هردو نشانههایی از اعتیاد هستند.
قربانیکردن ارزشها یا معیارهای خود برای حفظ رابطه نشانهای از وابستگی ناسالم است.
درمان اعتیاد به عشق
گاهی فاصلهگرفتن از قرارهای عاشقانه برای مدتی میتواند به قطع چرخه وسواس و رفتارهای اجباری کمک کند. اما پرهیز از این رفتارها بدون حمایت بسیار دشوار است، چرا که نیروهای ناهشیار محرک این رفتارها هستند و درد ناشی از ترک آنها بسیار طاقتفرساست.
برای همین، شرکت در گروههای دوازدهقدمی مثل CoDA (وابستگان مشترک ناشناس) یا SLAA (وابستگان به س ک س و عشق ناشناس) به شدت توصیه میشود، چرا که کمک حرفهای و حمایت گروهی، روند درمان را ممکن میسازد.
روند بهبودی شامل موارد زیر است:
شناخت بیشتر نسبت به نشانههای هموابستگی (کُدپندنتی)
درمان شرم و ترس از رهاشدگی که ریشه در کودکی دارد
تقویت عزتنفس و حس ارزشمندی
یادگیری قاطعیت در بیان احساسات و خواستهها
احترام گذاشتن به نیازها و مراقبت از خود
تمرین صداقت عاطفی و ابراز احساسات واقعی
شرکت در جلسات CoDA یا SLAA
رواندرمانی برای درمان ریشههای عمیقتری که به دوران کودکی بازمیگردند
در پایان باید بگویم:
تفاوت میان عشق سالم و عشق اعتیادگونه، تفاوتی اساسی و تعیینکننده در کیفیت زندگی عاطفی ماست. بسیاری از ما ممکن است روابطی را تجربه کنیم که در ظاهر، با احساسات شدید و هیجانانگیز آغاز میشوند، اما در واقع از درون ریشه در ترسها، خلأهای روانی، یا نیاز به تأیید و احساس ارزش دارند.
عشق سالم بر پایه شناخت تدریجی، پذیرش واقعی طرف مقابل، احترام متقابل، صمیمیت عاطفی و رشد مشترک شکل میگیرد. در چنین رابطهای، افراد از خودِ واقعیشان محافظت نمیکنند، بلکه آن را با اعتماد ابراز میکنند و در برابر نیازها و احساسات یکدیگر، شنوا و همراه هستند.
در مقابل، عشق اعتیادگونه اغلب با شور و هیجان شدید آغاز میشود، اما بهتدریج با احساس ناامنی، ترس از تنهایی، تلاش برای تغییر دیگری، یا چسبیدن به خیالات و توهمات عاشقانه جایگزین میشود. در چنین روابطی، فرد ممکن است ارزشها، مرزها و حتی سلامت روانی خود را فدا کند تا رابطه را حفظ کند – حتی اگر رابطه مضر، تحقیرآمیز یا آسیبزا باشد.
درک این تمایز، کلید رهایی از چرخه روابط ناسالم و حرکت بهسوی صمیمیتی عمیقتر و سالمتر است. اگرچه ممکن است عشق و اعتیاد گاهی در هم تنیده باشند، اما با خودآگاهی، حمایت درمانی و کار درونی، میتوان از وابستگی ناسالم عبور کرد و عشق واقعی را تجربه نمود.
یادمان باشد:
عشق واقعی، ما را از درون رشد میدهد، نه اینکه تهی کند.
عشق واقعی، ما را به انسان کاملتری تبدیل میکند، نه اینکه از خود بیگانهمان سازد.
منبع: اندیشه معاصر
source